یک نامه پر از ماه و تو را دارم یاد
در پاکت گل گذاشتم دادم باد
ای علت سبز خاک هرجا هستی
هر روز تو روز دوستت دارم باد
×××
اگر بخواهی که به جویی دلم ، امروز بجوی ، ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم.
×××
عشق خوبان آتش است ، سخت می سوزاند اما دلکش است!
×××
جوانی گفت پیری را چه تدبیر ، که یار از من می گریزد چون شدم پیر
جوابش داد پیر نغز گفتار: که در پیری تو هم بگریزی از یار!!!
×××
چرا دلت گرفته مثل اینکه تنهایی
چقدر هم تنها
خیال می کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی
دچار یعنی
عاشق
سهراب
×××
این پیچ را که رد کنیم
به دو راهی می رسیم
تصمیم با تو؟
عاشقم میمانی؟
یا ترجیح میدهی فقط
عاشقم بمانی؟!
×××
شراب تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش
مذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ واز شورش
بیار می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن
به لعب زهرهء چنگی و مریخ سلحشورش
×××
ما شبی دست بر آریم و دعائی بکنیم
غم هجران ترا چاره ز جائی بکنیم
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوائی بکنیم
×××
ما بیغمان مست دل از دست داده ایم
هم مزار عشق و هم نفس جام باده ایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیده انم
تا کار خود ز ابروی جانان کشیده ایم
×××
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شود و جان نیز هم
این که می گویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آنکو به قص د خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده می گوییم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
چون سر آمد دولت شب های وصل
بگذرد ایام هجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغ روی اوست
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نیز هم
ادامه مطلب |